آیا هنوز وقت آن نرسیده که با خدا آشتی کنیم ؟

ن : ف م

باید اهل محاسبه باشیم


ما باید اهل محاسبه باشیم، هر چند اهل توبه نباشیم،

خود محاسبه مطلوب است

اگر بدانیم فلان روز حسینـى و فلان روز یزیدى هستیم،

بهتر از اینست که اصلاً ندانیم یزیدى هستیم یا حسینى

بـايـد اهـل محـاسبه باشيم

به اين اميد كه ممكنست سرانجام روزى به خود بیاییم

و بـخــواهیم تــوبـــــه کنیـم


آیت الله بهجت



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، ،


ن : ف م

نشانه های مومن از نگاه امام علی علیه السلام (قسمت سوم)


شرمش بر شهوتش برتري دارد و دوستيش بر حسدش و گذشتش بر كينه اش ، جز سخن درست نگويد و جز لباس اقتصاد نپوشد ، با تواضع راه رود و در اطاعت پروردگارش خاضع باشد ، در همه احوال از خدا راضي است ، نيتش خالص است و اعمالش بي غش و نيرنگ بازي ، نگاهش عبرت است و سكوتش فكرت و سخنش حكمت ، خير خواه و بخشنده و برادر است ، در نهان و آشكار نصيحت كند ، از برادرش دوري نكند و غيبت ننمايد و با او مكر نورزد.

بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد و بر مصيبتي كه به او رسيده اندوهگين نشود ، توقع بيجا ندارد و هنگام سختي سست نشود ، در زمان خوشي مست نگردد ، بردباري را با دانش آميزد و عقل را با صبر ، تنبلي را از او دور بيني و نشاطش را پيوسته ، آرزويش نزديك و لغزشش كم است ، منتظر مرگ است و دلش خاشع ، به ياد خداست و نفسش قانع و جهلش زدوده و كارش آسان است ، براي گناهش غمگين است و شهوتش مرده و خشمش فرو خورده و خلقش نا آلوده ، همسايه اش از او آسوده است و بر سر خود پسندي نيست ، به آنچه برايش مقدر شده قانع است ، بردباريش متين و كارش محكم و تفكرش بسيار است.

با مردم در آميزد كه دانا شود و سكوت كند كه سالم ماند و بپرسد كه بفهمد و تجارت كند كه سود برد ، گوش دادنش به سخن خوب براي باليدن به ديگران نيست ( پست حساس را نپذيرد كه آن را وسيله گناه و زشت كاري سازد ) و سخن گفتنش براي زورگويي به ديگران نيست ، خودش از خويش در زحمت است و مردم از او در راحت ، خودش را براي آخرتش به زحمت افكنده و مردم را از شر و آزار خود راحت ساخته ، اگر بر او ستمي شود صبر كند تا خدا برايش انتقام گيرد ، دوريش از هركه دوري مي كند بغض و كناره گيري از آلودگي است و نزديكي اش به هر كه نزديك ميشود ملايمت و مهرباني است ، دوريش براي خود پسندي و بزرگ فروشي نيست و نزديكي اش براي فريب ونيرنگ نيست بلكه از پيشينيان اهل خير پيروي كند و خود پيشواي نيكان پس از خود باشد.



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، اخلاق الهی و پسندیده، ،


ن : ف م

نشانه های مومن از نگاه امام علی علیه السلام (قسمت دوم)

 
مومن مي گويد و به كار مي بندد ، دانشمند است و دور انديش ، ناسزا نگويد و سبكي نكند و صله رحم كند ، بخشش كند بدون اسراف ، نيرنگ باز و حيله گر نيست ، پيگير عيب كسي نباشد و بر هيچكس ستم نكند ، با مردم ملايمت دارد و ( براي قضاء و حوائج آنها ) در روي زمين كوشش مي كند ، ياور ناتوانست و دادرس بيچاره ، پرده اي را ندرد و رازي را آشكار نسازد ، گرفتاريش زياد و شكايتش اندك است.

اگر خوبي بيند به ياد آورد و اگر بدي بيند نهان كند ، عيب را بپوشد و غيب نگهدار باشد ( آبروي مردم را در نبودشان نگهدارد ) ، از خطا در گذرد و از لغزش چشم پوشي كند ، به نصيحتي آگاه نشود كه آنرا رها كند و هيچ كج روي را اصلاح نكرده نگذارد ، امين است و باوفا و پرهيزكار و پاكدامن  و بي عيب و پسنديده ، نسبت به مردم عذر پذير است و از آنها به نيكي ياد مي كند و حسن ظن دارد و در نهان خود را ‌( و خود را به عيب ) متهم مي كند.

از روي فهم و دانش براي خدا دوست شود و با دورانديشي و تصميم براي خدا از مردم كناره گيرد ، شادماني نابخردش نسازد و خوشحالي بسيار عقلش را نبرد ، يادآور دانا باشد و معلم نادان ، كسي از او انتظار شر ندارد و از بلايش نترسد ( زيرا شر و بلا به كسي نرساند ) ، كار و كوشش هر كس را از خود خالص تر داند و نفس هر كس را از نفس خويش صالحتر شناسد ، عيب خود را مي داند و گرفتار غم خويش است ، جز به پروردگارش به چيزي اعتماد نكند ، براي خدا دوستي كند و در راه خدا جهاد نمايد تا از خوشنودي او پيروي كرده باشد ، خودش به خاطر خويش انتقام نگيرد ( بلكه انتقام را به خدا واگذارد ).

با فقرا بنشيند و با راستان راست باشد و اهل حق را ياري كند ، ياور خويشاوند است و پدر يتيم و شوهر بيوه زنان و مهربان به مستمندان ، در گرفتاري ها آرزوي او كشند و در سختي ها به او اميدوارند ، با نشاط است و خشرو ، نه عيبجو و ترش رو ، محكم است و فرو خورنده خشم ، خندان لب است و دقيق نظر و بسيار پرهيز ( ناداني نكند و در برابر ناداني ديگران بردباري ورزد ) بخل نكند و در برابر بخل ديگران صبر كند ، تعقل كند تا شرم ورزد و قناعت كند تا بي نياز گردد ...

 



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، اخلاق الهی و پسندیده، ،


ن : ف م

نشانه های مومن از نگاه امام علی علیه السلام (قسمت اول)


مومن همان انسان زیرك و باهوشی است كه شادیش بر چهره و اندوهش در دلش باشد ، فراخ دل تر از همه چیز و متواضعتر از همه كس است ، از هر نابودی گریزان و به سوی هر خوبی شتابانست ، كینه و حسد ندارد ، به مردم نمی پرد و دشنام نمی دهد ، عیبجو نیست و غیبت نمی كند ، گردن فرازی را نمی خواهد و شهرت را ناپسند شمرد ، اندوهش دراز و همتش بلند و خاموشیش بسیار است ، با وقار است و متذكر ، صابر است و شاكر ، از فقر خویش شادانست ، خوش خلق و نرم خوست ، با وفا و كم آزار است. 

اگر بخندد دهن ندرد و اگر خشم كند سبكسری نورزد ، خنده اش بر لبهاست و پرسشش برای دانستن و دوباره پرسیدنش برای فهمیدن ، دانشش بسیار و برباریش بزرگ و مهربانیش زیاد است ، بخل نورزد و شتاب نكند ، دلتنگی نكند و مستی ننماید ، در قضاوت خلاف حق نگوید و در علمش بیراه نرود ، از سنگ خارا محكمتر است و در كسب و كار از عسل شیرین تر ، نه حریص است و نه بی تاب و نه خشن و نه پر مدعی و نه متكلف و نه پر كنجكاو ( در امر دنیا ) ، نزاع كردنش نیكوست ، عادلست اگر خشم ورزد ، ملایمست اگر چیزی خواهد ، بی باك و پرده در و زور گو نیست ، دوستیش صمیمانه  و پیمانش محكم و در قرار داد باوفاست.

مهربان و بردبار و گمنام است ، از خدای عزوجل راضی و مخالف هوای نفس خویش است ، بزیر دستش درشتی نكند و در آنچه به او مربوط نیست وارد نشود ، یاور دین و حامی مومنین و پناه مسلمین است ، ستایش مردم از او گوشش را ندرد ( فریفته اش نسازد ) و طمع دلش را نخراشد ...


بر گرفته از سایت كانون گفتمان قرآن



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، اخلاق الهی و پسندیده، ،


ن : ف م

داستان کوتاه تواضع

 

مرحوم شيخ عباس قمى نويسنده کتاب مفاتيح الجنان در خاطرات خود براي پسرش آورده است که: وقتى کتاب منازل الاخرة را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» که هميشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه احکام شرعي را براي مردم مى گفت.

مرحوم پدرم «کربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شيخ عبدالرزاق بود به حدى که هر روز در مجلس او حاضر مى شد و شيخ هم بعد از مسأله گفتن، کتاب منازل الاخرٍة مرا مى گشود و از آن براى شنوندگان و حاضران از روايات و احاديث آن مى خواند.

روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شيخ عباس! کاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مى شدى و مى توانستى منبر بروى و از اين کتاب که او براى ما مى خواند، تو هم مى خواندى.

چند بار خواستم بگويم پدرجان! اين کتاب از آثار و تأليفات من است اما هر بار خوددارى کردم و چيزى نگفتم و فقط عرض کردم دعا بفرمائيد خداوند توفيقى مرحمت نمايد.



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، اخلاق الهی و پسندیده، ،


ن : ف م

فقط احتياج به يک مهارت دارد

 

روزي يک مرد روحاني به خداوند گفت: خداوندا؛ دوست دارم بدانم ساکنان بهشت و جهنم چه خصوصیاتی دارند؟ خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکي از آنها را باز کرد، مرد نگاهي به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت که روي آن يک ظرف غذا بود که آنقدر بوي خوبي داشت که دهانش آب افتاد . افرادي که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر و مريض بودند و به نظر قحطي زده مي آمدند . آنها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند که اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف غذا ببرند تا قاشق خود را پر نمايند، اما از آن جايي که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود، نمي توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند . مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آنها غمگين شد، خداوند گفت: تو جهنم را ديدي، حال نوبت بهشت است، .

آنها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود، يک ميز گرد با يک ظرف غذا روي آن و افراد دور ميز . آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند، ولي به اندازه کافي قوي و چاق بوده، مي گفتند و مي خنديدند، مرد روحاني گفت: خداوندا نمي فهمم؟! خداوند پاسخ داد: ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، اينها ياد گرفته اند که به يکديگر غذا بدهند، در حالي که آدم هاي طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر مي کنند!



:: موضوعات مرتبط: اخــلاق، ،
:: برچسب‌ها: داستان کوتاه, داستان, طمع کار, خدا, بهشت, جهنم, اخلاق,


صفحه قبل 1 صفحه بعد