آیا هنوز وقت آن نرسیده که با خدا آشتی کنیم ؟

ن : ف م

شعر ولادت امام محمد باقر علیه السلام


سرچشمه ي تمامي انديشه هاي ناب
 
 
دانش پژوه مدرسه ي عشق بو تراب

اوصاف پاكتان چقدر بي نهايت است!
يك خط ز مدحتان شده موضوع صد كتاب

 شك كرده ايم! اهل زمين باشي اي عزيز
 اي جلوه ي جلال خدا در پس حجاب
 

 امشب دوباره حضرت خورشيد اهل بيت
از ماوراي فاصله ها بر دلم بتاب
 

 ما را دعا كنيد همين لحظه از بهشت
آقا دعايتان همه دم هست مستجاب
 

 اين چهره ي سياه مرا هم نگاه كن
شايد به ياد آوريم در صف حساب
 

 من از پل صراط جزا با نگاهتان
 مانند باد مي گذرم تند و پر شتاب

ساعي ترين مدرس آداب زندگي
شيوا سخن، مفسر آيات بندگي

 قله نشين دانش و دين، اي طلايه دار
كاوشگر رموز سماوات كردگار
 

 تيغ كلام نغز شما در مناظره
پِي كرده است مركب دجال روزگار

 هر كس كه خواست پيش شما قد علم كند
گشته ميان معركه ي بحث تارومار
 

 كوه بزرگ حادثه را بر زمين زدي
انگشت بر دهان شده اين چرخ كجمدار
 

 اين چه تواضعي ست امام فرشته ها!
داري به پاي خويش دو نعلين وصله دار
 

 آقا شما كه واسطه ي فيض عالميد
حيف است مانده ايد در اين شهر بي بها
  

 اي كاش سمت كشور ما هم مي آمدي
پس لا اقل به خانه ي قلبم قدم گذار
 

 اي خضر مست ميكده ي چشمه ي حيات
من تشنه ام‌‌ـ شبيه خودت ـ تشنه ي فرات
 

 آموزگار مبحث جغرافياي دين
استاد فقه و خارج دانش سراي دين
 

 دار و ندار زندگي ات را تو ريختي
تا آخرين دقايق عمرت به پاي دين
 

 از ابتداي كودكي ات خونجگر شدي
زخم زبان و طعنه شنيدي براي دين 

 با خشت خشت اشك نماز شب شما
مستحكم است تا به ابد پايه هاي دين
 

 اي يادگار كرب و بلا، زير كعب ني
سهمي عظيم داشته اي در بقاي دين
 

 ديدي سر بريده ي عباس را به ني
بر شانه ي كبود نهادي لواي دين
 

 از ناي زخم خورده تان مي رسد به گوش
در مجلس يزيد، صداي رساي دين

با اشك و آه، شعله به آيينه مي زدي
عمري به ياد كرببلا سينه مي زدي

وحید قاسمی



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،


ن : ف م

سلام بر تو يا علي كه جان جان عالمي


نزول رحمت خدا به دامن كوير شد     علي علي علي بگو كه موسم غدير شد

امام كشور ازل الي الابد امير شد     به كبريا سفير شد به مصطفي وزير شد

مــحب او عـــزیـز شـد عـدوی او حـقـیـر شـد
به قلب این نشاط ها به چشم اوست خـارهـا

مبارك است بر همه نزول رحمت خدا     كمال يافت دين حق به نام حجت خدا
ولايت علي بود تمام نعمت خدا     اطاعت علي بود قرين طاعت خدا


محبت عـلی بـود هـمان محبت خدا
خزان باغ دل شود به مهر او بهارها

مـراسم غـدیـر را خـدا گـرفـته در زمـین      به اشرف پـیامبـران خطاب می کند چنیـن
که ای رسول کبریا علیست برتو جانشین     علیست پیر انبیا عـلی است میر مومنـیـن

علی بود مــدار حـق عـلـی بـود قـرار دین
علی است شهریار کل به کل شهریارها

مـقـام کـل انـبـیـا مــقـام نـیـست بی علی     قیـام خـیـل قائمین قـیــام نیست بی عـلی
در آسمان و در زمین نظام نیست بی علی      بـنـــای مـحکم تـو را قــوام نیست بی علی

رسالت تو نزد ما تمام نیست بی علی
کمال دین عــلی بود به عـمـر روزگارها

چو بر نـبـی خطاب شد کلام حی ذوالمنن      سـتاد بيـن مـسـلمین چـنانکه مه در انجمن
گرفت جان خویش را به روی دسـت خویشتن   به خطـبه ای بلیغ تر ز حـد معجـز سخن

چنان به وصف مرتضی فشاند گوهر از دهن
کـه هـــوش بـرد از سـر طـوایــف و تـبـارهــا

الا همه موالیان چه انــتــهـا چـه ابـتـدا       شوید گوش سر بسر رسول می دهد ندا
که بر تمام خلق ها رسیده حکم از خدا     هر آنکه را منم نبی علی بر اوست مقتدا

علی است رهبر همه علی است مشعل هدي
علی است آنـکه حـق از او گـرفـتـه اقـتـدارهــا

عــلیست آنکه کعبه شـد مــزین از ولادتش     علیسـت آنکه هر نبی بود به او ارادتش
علیست آنکه هر وصی بود از او سعادتش     علیست آنکه یافت جان عبادت از عبادتش

علی است آنکه بر همه عیان بود سیادتش
عــلی اسـت مـیـر و فــاتـح تمام کــارزارهــا

به ذات حی لم یزل سفیر نیست جز علی     به من که خود پیمبرم وزیر نیست جز علی
به مومنات و مومنین امیر نـیـست جز علی      صــراط مستقیم را مـسیر نیست جز عـلی

به سّر هو به راز حق خبیر نیست جز علی
عـلیست واقـف از ازل ز رمـز و راز کارهـا

علیست آنکه بدر شد به حمله ای مسخرش     عليست آنكه  در احد ستود حی داورش
عليست آنكه عمرو شد جدا به تيغ او سرش    علی که فخر مي كند خدا به فتح خيبرش

خوشا کسی که این علی بود امام و رهبرش
کـه اوسـت در صـف جــزا قسیم نور و نـارهــا

سـلام بـر تـو یــا علی که جانِ جانِ عالمی      تــو عـبـد ذات خــالقی تو خــالق مـجسمی
تو هم خطاب مبرمی تو هم کتاب مـحـکمی     تو عین و لام و یاء نه ، تو کل اسم اعظـمی

تو صاحب اختیار حق به حق حق مسلمی
بود به دسـتـت از خــدا تـمــام اخـتـیـارهــا

تـو از تمام انبیا به غـیـر مـصـطفی سری     تو بحر فضل را دُری تو شهر علم را دری
تــو از رسـل فــراتــری تــو با نبی برادری      تو جانشین احمدی تو بر صحابه سروری

تو مقتدا تو رهنما تو مرتضی تو حیدری
خــدا را رسول را بـه تـوست افتخارهـا

علوم دهر، حرفی از روایت تو یا علی      نجوم چرخ جلوه ای ز آیت تـو یـا علی
وجود، ظرف کوچک عنایت تـو یا علی     کـتـاب پنج انـبـیا حکایت تو یــا عــلی

بس است کل خلق را ولایت تو یا علی
که مـیـکند جحیم را چــو قلب لاله زارها

مـنـم که بــا ثــنـای تــو چـکامـه آفــریـده ام       هر آنچه گفتم از ازل خود از شما شنیده ام
به مهر تـو کـشیده ام اگـر نفس کشیده ام      هماره بوده مدح تو مرام و مـشـی و ایده ام

اگر بود به هر نفس هزارها قصیده ام
فضایل تــو را یــکـی نـگفتم از هزارهــا

مـنـم مــدیـحه خــوان تـو بـیان محکمم بده      ز یک شراره ی غـمت نشــاط عـالـمـم بده
کلیم کن زبــان گـشا مسیح کن دمم بـده      به سینه آتشم فشان به دیده زمزمم بده

چـو مـیـثـم تو گشته ام زبــان مـیـثـمـم بده
خوشم که این زبان مرا، کشد به اوج دارها

استاد سازگار



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،


ن : ف م

شعر ولادت امام رضا عليه السلام

 

زائری بارانی ام آقا بدادم می رسی؟

بی پناهم، خسته ام،تنها بدادم می رسی ؟


گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام

ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟


ازکبوترها که می پرسم نشانم می دهند

گنبد و گلدسته هایت را به دادم می رسی ؟


من دخیل التماس را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی ؟

 



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،


ن : ف م

 

ماه شعبان رسيد! ماه سه ماه 

کربلا مي رويم! بسم الله

 

السلام اي پناه مُلک و مکان

در يد قدرتت عنان جهان



پر قنداقة تو مي‌ بخشد

پر و بالي به فطرس نگران

 

رحمت محض! يا ابا الأيتام!

پدري کن براي عالميان

 

اي که آقائي تو بي حد است

باز ما را به کربلا برسان

 

شب سوم رسيده‌اي، اي ماه

السلام عليک ثارالله

 

السلام اي نگين عرش برين

ماه بالا بلند ام بنين 

 

سائلان تو بي شمارند و ...

گوشه چشمی به ما! بس است همين

 

شب جود و کرامت و بذل است

شب چارم شب اباالفضل است

 

السلام اي حقيقت جاري

روح تقوا و زهد بيداري

    

به محبان خود نظر فرما

بیشتر موقع گرفتاری

 

رو سياهي من گذشت از حدّ

تو برايم مگر کني کاري

 

در نماز شبت دعايم کن

تو عزيزي تو آبرو داري

 

دلم از بند هر غم آزاد است

شافع من امام سجاد است

 یوسف رحیمی
 



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،
:: برچسب‌ها: شعر شعبانیه, شعر اعیاد شعبانیه, شعر ولادت, شعر زیبا, شعر,


ن : ف م

شعر در مدح امام علي عليه السلام

ز ليلي من شـنيـدم يا عــــــلي گفت به مجنون هم رسيدم يا علي گفت

مگـر اين وادي دارالجنون است کــه هــــر ديـــوانه ديــدم يــا عــــــلي گفت

نسيمي غـنچه اي را باز مي کرد به گوش غنچه کـم کـم يـا عــــلي گفت

چـمن بــا ريـــــزش بــاران رحمت دعـــــايي کــرد و او هم يا عــــــلي گفت

يقيـــــــن پـــروردگار آفــــــرينش بــه مــوجودات عـــــالــم يا عـــــــلي گفت

دلا بايد به هر دم يا علي گفت نه هر دم بل دمادم يا عـــــلي گفت

به هر روز و به هر شـب يا علي گفت به هر پيچ و به هر خم يا علي گفت

خمــــــــير خاک آدم را سـرشــــــتند چو بر مي خواست آدم يا عـلي گفت

عـــــــــــلي در کعبه بـر دوش پيمبـــر قـــدم بنهاد و آن دم يا عـــــــلي گفت

عصــا در دسـت موسي اژدها گشت کليـم آنجـا مسلّم يا عـــــــــلي گفت

ز بطن حوت ، يونـــــس گـــشت آزاد ز بس در ظلمت يم يا عــــــــلي گفت

علـــي را ضــربتي کـاري نمي شـد گمــــــانم ابن ملجم يا عــــــــلي گفت

مــگر خــــيبر ز جايش کـــنده مي شـد يقين آن دم علي هم يا علي گفت



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،


ن : ف م

شعر ولادت حضرت زهرا (س)


باز دل شکسته ام نواي ديگر آورد 
پرده بهتري زند سرود خوشتر آورد 

لئالي کلام را زطبع من برآورد 
مگر ثناي فاطمه دخت پيمبر آورد 


که آگه از مقام او کسي بجز اله نيست   نسيم درک و عقل را درين حريم راه نيست

ماه جمادي آيد و ز خرمي خبر دهد 
جماد را نديده کَس گل آورد ثمر دهد 

به بيستمين صباح آن اميد بر بشر دهد 
به زندگاني بشر تجلي دگر دهد 


در اين خجسته صبحدم داده خداي ذوالعطا   به ياوسين و طاوها کوثر و قدر و هل اتي

خديجه اي زدرد و غم به جان رسيده غم مخور 
خديجه اي زدشمنان طعنه شنيده غم مخور 

خديجه گر قبيله ات از تو بريده غم مخور 
خداست يار و مونست ز هر پديده غم مخور 


لطف خداست ياورت محمد است همسرت    بهتر از اين چه مي شود که فاطمه است دخترت

خديجه اي که از خدا فاطمه را گرفته اي 
چه کرده اي که اين مقام را فراگرفته اي 

ز هست و نيست چو دل بهر خدا گرفته اي 
هزارها برابر از خدا جزا گرفته اي 


خديجه ديده روشن از فروغ نور ديده ات    باد مبارک از خدا مقدم نورسيده ات

دايره وجود را مرکز و محور آمده 
محيط لطف وجود را جوهر و گوهر آمده 

ولي ممکنات را محرم و همسر آمده 
رسول کائنات را دختر و مادر آمده 


چه دختري که هستي جهان بود ز هست او    رسول حق به امر حق بوسه زند به دست او

فاطمه اي که عقل ما مات عبادتش بود 
نقش به چهر دوستان مهر ارادتش بود 

همسري علي نهايت سعادتش بود 
ليله قدر اولياء شام ولادتش بود 


ثبت شد از ولادتش بقاي نسل احمدي    يافت بقا زنسل او شريعت محمدي

فاطمه اي که حق بر او عرض سلام مي کند 
اداي ذکر نام او به احترام مي کند 

کسي که پيش پاي او پدر قيام مي کند 
بر در خانه اش سلام صبح و شام مي کند 


شرف ببين که خانه اش برده سبق ز طور هم    حيا ببين که پوشد او چهره خود ز کور هم

فکر کسي نمي رسد به ساحت جمال او 
جلال حق جلال او جمال حق جمال او 

تربيت سلاله اش نمونه کمال او 
سلام حق بر او و باب و مام و زوج او 


که هستي تمام ماسوا بود ز هستشان    نظام ملک خويش را داده خدا به دستشان

فاطمه اي تو بازگو فلسفه حيات را 
ساخته جد و جهد تو سفينة النجات را 

زنده نگاه داشتي و آتوالزکوة را 
حي علي الفلاح را حي علي الصلاة را 


مزرعه عفاف را زاشک آب داده اي    به بانوان زشرم خود درس حجاب داده اي

اي که خدا بي مثل به کوثرت مثال زد 
دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد 

نبي زمهر بضعتي به سينه ات مدال زد 
حلقه به باب خانه ات دست علي و آل زد 


يافته است پرورش خون خدا زشير تو    شير خدا به مرتبت نظير تو بشير تو

به حسن تو که مي کند جلوه گر آفتاب را 
به اشک تو که بشکند قيمت دُرّ ناب را 

به کوي تو که از دلم ربوده صبر و تاب را 
عرض سلام کرده و منتظرم جواب را 


دريغ از جواب ما به خاطر خدا مکن    دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن

فاطمه اي زلطف تو قعود ما قيام ما 
دوستيت قبولي صلوة ما صيام ما 

نام تو و حسين تو سرود ما کلام ما 
نثار قبر مخفيت درود ما سلام ما 


 به یاد درد و داغ ها که بُد گواه صبر تو    هنوز گریه می کند علی کنار قبر تو

 



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،
:: برچسب‌ها: شعر ولادت حضرت زهرا(س), شعر زیبا درباره حضرت زهرا(س),


ن : ف م

شعر زیبایی در مدح امام رضا علیه السلام


من ندانم کيستم اما شما را دوست دارم
هر که هـستم خاندان مصطفي را دوست دارم

مرغ روحم چون کبوتر پر زند سوي مديـنه
هم خراسان هم نجف هم کربلا را دوست دارم

کمتر از آنم که باشـم بنده ي شاه ولايـت
گر چه خــــــــود آلوده ام اهل ولا را دوست دارم

دوستـــي از دوستان دوستان اهل بيتـم
هر که هستــم شيعيان مرتضي را دوست دارم

گر نکير و منکرم پرسند آوردي چه با خــود
در جواب هر دو گــــــويم من رضا را دوست دارم

 



:: موضوعات مرتبط: شعــر، اشعــار مولودی، ،
:: برچسب‌ها: شعر درباره امام رضا(ع), شعر مذهبی, شعر زیبا, شعر امام رضا,


صفحه قبل 1 صفحه بعد